راهنمای نگارش و ویرایش زبان فارسی
نوشتن یکی از مهمترین راههای برقراری ارتباط با مخاطب است، تصور دنیایی بدون نگارش در عصر جدید تقریبا کاری غیرممکن است. یک نویسنده، احساس، عواطف و اطلاعات خود را از طریق کلمات با دیگران به اشتراک میگذارد. وقتی برای اولین بار یک تابلوی زیبای هنری را میبینیم، ذوق و قریحه آن هنرمند ما را تحت تاثیر قرار میدهد، اما باید در نظر داشته باشیم برای خلق یک اثر هنری زیبا و به یاد ماندنی پیش از هر چیز نیازمند ادوات و ابزار مربوط به آن هستیم. در نویسندگی هم درست به همین صورت است، ابزار مهم و بنیادی برای نوشتن متنی روان، جذاب و قابل فهم، استفاده از واژه ها در جایگاه درست، شگرد چینش صحیح و رعایت اصول و آیین نگارش فارسی و مهارت در درست نویسی است!
آنچه در این مقاله خواهید خواند:
مقدمه
زمانی که شما خود را به عنوان یک نویسنده معرفی میکنید باید در«درست نویسی» مهارت داشته باشید، و این مهارت بدست نمیآید مگر با خواندن، نوشتن، مطالعه و ممارست زیاد! درست است که حتی نویسندگان بزرگ هم در نهایت نوشتهشان را به یک ویراستار میسپارند تا ایرادهای فنی و نوشتاری را رفع کند اما باید در نظر داشته باشیم ویراستار مثل یک پرداختگر قالی، متن نویسنده را تر و تمیز و یکدست میکند. اما اگر قالیای در کار نباشد، پرداخت قالی هم بی معنا است، بنابراین رعایت اصول اولیۀ نگارش، امری ضروری ست. در این مقاله قصد داریم شما را با اصول و آیین نگارش فارسی و راههای بهتر نویسی آشنا کنیم!
پيشوندها و پسوندها
آن/ اين:
جدا از جز و كلمه پس از خود نوشته میشود، مگر در کلماتی همچون: آنچه، آنكه، اينكه، اينجا، آنجا، وانگهی
به:
در موارد زير پيوسته و در ساير موارد جدا نوشته میشود
۱- هنگامی كه بر سر فعل يا مصدر بيايد (بای زينت يا تاكيد)
مثال: بگفتم، بروم، بنمايد، بگفتن
۲- به صورتهای زير بهكار رود
مثال: بدين، بدان، بدو، بديشان
۳- هرگاه صفت بسازد
مثال: بخرد، بشكوه، بهنجار، بنام تذكر۱: حرف «به» كه در آغاز بعضی از تركيبهای عربی میآيد از نوع حرف اضافه فارسی نيست و پيوسته به كلمه بعد نوشته میشود مثال: بعينه، بنفسه، بشخصه، مابازاء، بذاته تذكر۲ :هرگاه «بای زينت»،«نون نفی» و «ميم نهی» بر سر افعالی كه با الف مفتوح يا مضموم آغاز میشوند (مانند انداختن، افتادن، افكندن) بيايد، «الف» در نوشتن حذف ميشود. مثال: بينداز، نيفتاد، ميفكن
بی:
هميشه جدا از كلمه پس از خود نوشته میشود، مگر آنكه معنای آن مركب از معانی اجزای آن نباشد. مثال: بيهوده، بيخود، بيراه، بيچاره، بينوا، بيجا
تر و ترين:
همواره جدا از كلمه پيش از خود نوشته میشود، مگر در: بهتر، مهتر، كهتر، بيشتر، كمتر
چه:
جدا از كلمه پس از خود نوشته میشود، مگر در : چرا، چگونه، چقدر، چطور، چِسان
چه:
همواره به كلمه پيش از خود میچسبد مثال: آنچه، چنانچه، خوانچه، كتابچه، ماهيچه، كمانچه، قبالهنامچه
را:
در همه جا جدا از كلمه پيش از خود نوشته میشود، مگر در: چرا (در معنای ـ برای چه؟)
كه:
جدا از كلمه پيش از خود نوشته میشود، مگر در: بلكه، آنكه، اينكه
می:
همواره جدا از كلمه پس از خود نوشته میشود. مثال: میرود، میافكند، میزند، میدهد
ها (نشانه جمع):
در تركيب با كلمهها به هر دو صورت (پيوسته و جدا) صحيح است، اما بهتر است به صورت جدا نوشته شود. مثال: كتابها/كتابها، باغها/باغها، چاهها/چاهها، كوهها/كوههاتذكر۱: «ات» از نشانههای جمع عربی است، از اينرو نبايد كلمههای فارسی را با آن جمع بست. مثال: نمايشات، آزمايشات، سفارشات، گزارشات، پيشنهادات لازم است اينگونه كلمهها با «ها»جمع بسته شوند. مثال: نمايشها، آزمايشها، سفارشها، گزارشها، پيشنهادها تذكر۲: «جات» از نشانههای جمع فارسی است. از استفاده آن بهتر است خودداری شود و به جای آن «ها» بهكار رود. مثال: سبزيجات/ سبزیها، ميوجات/ ميوهها، دستجات/ دستهها
هم:
همواره جدا از كلمه پس از خود نوشته میشود، مگر در موارد زير:
۱- كلمه بسيطگونه باشد:
مثال: همشهری، همشيره، همديگر، همسايه، همين، همان، همچنين، همچنان
۲- جز دوم تك هجايی باشد.
مثال: همدرس، همسنگ، همكار، همراهتذكر: در صورتيكه پيوسته نويسی «هم» با كلمه بعد از خود موجب دشوارخوانی شود. مثال غلط: همصنف، همصوت، همتيم، در اينصورت بهتر است جدا بنویسیم. مثال درست: همصنف، همصوت، همتيم
۳-اگر جز دوم کلمه با مصوت «آ»شروع شود، باید سرهم بنویسیم.
مثال: همايش، هماورد، هماهنگتذكر: در صورتيكه قبل از حرف «آ» همزه در تلفّظ ظاهر شود، «هم» جدا نوشته میشود. مثال: همآرزو، همآرمان
۴- «هم» بر سر كلمههايی كه با «الف» يا «م» آغاز میشود، جدا نوشته میشود.
مثال: هماسم، هممرز، هممسلك
همی:
همواره جدا از كلمه پس از خود نوشته میشود. مثال: همیگويد، همیكوبد، همینالد
همين، همان:
همواره جدا از كلمه پس از خود نوشته میشود. مثال: همين خانه، همينجا، همان كتاب، همانجا هيچ: همواره جدا از كلمه پس از خود نوشته میشود. مثال: هيچيك، هيچكدام، هيچكستوجه: بهتر است بعد از هيچ و كلمه پس از آن كه معنی واحدی را میدهد، فاصلهای نباشد.
ضماير ملكی
ضماير ملكی: «م، ت، ش، مان، تان، شان»- اگر كلمه به حرف بی صدا يا صدا دار «اُ» ختم شود اين ضماير به كلمه میچسبد. مثال: كتاب+م = كتابم، گندم و جو+تان = گندم و جوتان اگر كلمه به «ه» ختم شود اینگونه خواهد شد: مفرد: جامه+م = جامهام جامه+ت = جامهات جامه+ش = جامهاش جمع جامه + مان = جامه مان جامه + تان = جامه تان جامه + شان = جامه شان تذکر۱: ميان كلمات مختوم به «ا» و »و« (با تلفظ او) «ی» اضـــــافه میشود. مثال: كتابهايم، كتابهايت، كتابهايش، كتابهايمان، كتابهايتان، كتابهايتان، گفتگويت، گفتگويش تذکر ۲: پس از كلمات مختوم به «ی» (با تلفظ ئی) به صورت زير نوشته میشود. مثال: بارانی + م = بارانيم، بارانی + ت = بارانيت، بارانی + ش = بارانيش، بارانی + مان = بارانيمان
تنوين و تركيبات و عبارات عربی
تنوين:
از علائم خاص عربـی اسـت و بـهكـار بـردن ايـن علامت با كلمههای فارسی و لاتين با تحرير فارسی صحيح نيست. اين علامت به سه صورت بهکار ميرود:
۱- تنوين نصب ـً :
« اً و ـاً » اين علامت بيشتر از دو علامت ديگر در زبان فارسی بهكار میرود. مثال: واقعاً، جزئاً، موقتاً، عجالتاً، نتيجتاً، مقدمتاً، عمداً تذكر: استفاده از تنوين نصب با كلمههای فارسی صـحيح نيـست و بايد از بهكار بردن آن خودداری شود. مثال: زباناً، گاهاً، تلفناً، تلگرافاً، دوماً، جاناً، سازماناً، خواهشاً لازم است اين كلمهها به صورتهای زيرنوشته شود: زبانی، گاهی اوقات، تلفنـی، تلگرافـی، دوم اينكـه، جـانی، سـازمانی، خواهش ميكنم.
۲- تنوين رفع ـٌ :
اين علامت به همان صـورت عربـی و بـدون اضافه شدن حرفی در فارسی هم بهكار رفته است. مثال: مشاٌراليه،مضا ٌفاليه،منقوٌلعنه،متفٌقعليه
۳- تنوين جر ـٍ :
اين علامت هم به همان صورت عربی و بـدون اضافه شدن حرفی در فارسی هم بهكار رفته است. مثال: بعبار ٍة اُخری
«ة»:
در واژهها و عباراتی كه از عربی گرفته شدهاند، بهصـورتهـای زير نوشته میشود:
۱- اگر در آخر كلمه تلفّظ شود، به صورت «ت» نوشته میشود.
مثال: رحمت، جهت، قضات، نظارت، مراقبت، برائت
۲- اگر در آخر كلمه تلفّـظ نـشود، بـه صـورت «ه يـا ـه» نوشـته میشود.
مثال: علاقه، معاينه، نظاره، مراقبه، آتيه
۳- در تركيبات عربی رايج در فارسی بهصـورت «ة يـا ـة» نوشـته میشود.
مثال: دایرة المعارف، ليلةالقدر، ثقةالاسلام
قواعد مهم در نگارش و املای فارسی
۱- «ی»، در كلمههای عربی مختوم به «ی’» :
نام هايی چون «عيسی، موسی، يحيی، مرتضی» به همين صورت نوشته میشوند مگر اينكه به دنبال آنها «ی» مصدری يا نسبت يا نكره بيايد. در اين صورت به شكل زير مینويسيم. مثال: عيسای مسيح، موسای كليم، هوای نفسنکته: اسمهای كاووس، سياووش، داوود، طاووس، لهاوور با دو «و» نوشته میشوند. البته باید بگوییم این کلمات را با يك «و» هم میشود نوشت.
۲- كلمههايی مانند: رهرو، پرتو، جلو، در حالت مضاف، گـاهی با صامت ميانجی «ی» میآید.
مثال: «پرتوی آفتاب» و گاهی بدون آن، مانند: «پرتو آفتاب». آوردن يا نياوردن صامت ميانجی «ی» تـابع تلفـظ خواهد بود. توجه مهم: براي ايجاد هماهنگی و جلوگيری از تحريرهای مختلف، بهتر است در تمام موارد از «ـِ»بهجای «ی» استفاده كنيم. مثال: جلوِ، پرتوِ، رهرو
۳- جمعهای ناروا:
در فارسی و اکثر زبانهای دنیا، جمع مکسر وجود ندارد؛ بنابراین کلمههایی مانند «دراویش»،«خواقین» و «بساتین» بیرون از قاعدهاند. در فارسی برای جمع از دو علامت استفاده میشود: «ها» و «ان». هر کلمهای اعم از اینکه فارسی باشد یا غیرفارسی، جاندار باشد یا غیرجاندار، میتوان با «ها» جمع بست. مثال: «کتابها»، «مردها»، «زمینیها». اما جمع واژهای با «الف و نون»، مشروط به جانداری آن است. مثال: «خدایان»، «مردان»، «سگان»، «درختان». جمع بستن کلمات فارسی با علامت غیرفارسی روا نیست؛ بنابراین کلماتی مانند «بازرسین»یا «آزمایشات» یا «دراویش» غلط است. اما جمع بستن کلمات غیرفارسی با ادات جمع فارسی، جایز و بلکه بهتر است. مثال: «مؤلفان»، «مجاهدان».
۴- حذف بیدلیل فعل
حذف فعل در صورتی رواست که تکراری باشد. مثال: «روز و شب به خدمت سلطان مشغولم و به خیرش امیدوار». سعدی برای جلوگیری از تکرار، فعل جملۀ دوم را حذف کرده است؛ وگرنه باید میگفت: «…و به خیرش امیدوارم.»
۵- ناهمزمانی افعال
زمان افعال یک جمله باید یکسان باشد. در جمله زیر دو جمله وجود دارد و زمان هریک غیر از دیگری است. مثال غلط: «انتظار مردم از مسئولان این است که پس از این حادثۀ تلخ، بیدرنگ آستین همت بالا میزدند.» نیمۀ اول جمله زمان حال دارد و نیمه دوم زمان ماضی؛ درحالیکه باید برعکس باشد. مثال درست: «انتظار مردم از مسئولان این بود که پس از این حادثۀ تلخ، بیدرنگ آستین همت بالا زنند.»
۶- جدایی میان «را» و مفعول
میان »را« و مفعول صریح نباید فاصله بیافتد؛ حتی متممها و وابستههای مفعول هم باید بعد از «را» بیایند. مثال غلط: استقلال پاکستان از هند را چگونه تفسیر میکنید؟ مثال درست: استقلال پاکستان را از هند چگونه تفسیر میکنید؟
۷-«را» پس از فعل
«را» علامت مفعول صریح یا بیواسطه است و قرارگرفتن آن پس از فعل یا هر کلمه دیگری که نقش مفعولی ندارد، خطاست. مثال غلط: نباید خدایی که دوستمان دارد را معصیت کنیم. مثال درست: نباید خدایی را که دوستمان دارد، معصیت کنیم.
۸- افعال غلط
در جملات از «میباشد» «مینماید»، «میگردد» استفاده نمیکنیم. معادل این کلمات به ترتیب در ادامه ذکر خواهد شد. مثال: ۱- این شرکت یکی از بزرگان عرصهی ساخت تبلت میباشد./ این شرکت یکی از بزرگان عرصهی ساخت تبلت است. ۲- در ادامه، روند نگارش را معرفی مینماییم./ در ادامه، روند نگارش را معرفی میکنیم. ۳- این تبلت اواخر پاییز عرصه میگردد./ این تبلت اواخر پاییز عرصه میشود.
۹- یکپارچگی متن
متن باید دارای لحنی یکپارچه باشد. مثلاً اگر در قسمتی از متن از زبان محاوره استفاده کردیم در جای دیگر نباد از زبان کتابی صحبت کنیم. مثال غلط: علی اومد و بهم گفت که عمو حسن داره از لاهیجان میآید. مثال درست: علی آمد و به من گفت که عمو حسن دارد از لاهیجان میآید.
۱۰- كسره اضافه
پس از حروف صدادار «الف» و «و» و همزه «ی» اضافه میشود. مثال: خدا + بزرگ = خدای بزرگ، آهو + دشت= آهوی دشت، املاء + كلمه= املای كلمهتذکر مهم: جزء + ناچيز= جزء ناچيز (تنها در این ترکیب «ی» اضافه نمیشود.) پس از حرف صدا دار «و» با تلفظ كشيده «اُ» مثال: راهرو + باريك = راهرو باريك، خسرو + خوبان = خسروِ خوبان
۱۱- کلمات مرکب
۱- جلمههای مركب را معمولاً پيوسته مینويسيم
مثال: بزرگداشت، پنجساله، دستفروش، نگهداری، يكباره، خوشخونکته ۱: اگر كلمه مركب باعث اشتباه يا دشواری خواندن و نوشتن شود جدا مینويسيم. مثال درست: زيست شيمی، هم ارزی، خوش مشرب مثال غلط: زيستشيمی، همارزی، خوشمشرب نکته ۲: در كلمات مركب كه بخش دوم با «آ» شروع میشود، دو كلمه را معمولاً میچسبانيم و «آ» به «ا» تبديل میشود. مثال درست: پیشامد، خوشامدمثال غلط: پیشآمد/ پیشآمد، خوشآمد/خوشآمد
۲- اگر يك جزء از واژههای مركب عدد باشد بصورت جداگانه مینویسیم.
مثال: پنجتن، هفتگنبد، هشتبهشت، نُهفلك، دهچرخهتبصره: به استثناي عدد «يك»، كه بسته بـه مـورد و بـا توجه به قواعد ديگر، با هر دو املا صحيح است.
۳- عبارتهای عربی كه شامل چند جزء باشد را جداگانه مینویسیم.
مثال: معذلك، منبعد، علیهذا، معهذا، انشاءالله، باریتعالی، حقتعالیتبصره: هر دو صورت نوشتاری «باسمه تعـالی» و «بـسمه تعـالی» جايز است، برای ايجاد يكدستی، هماهنگی و به دليل فراگيری، صورت «بسمه تعالی» پیشنهاد میشود.
۴- اگر حرف پايانی جـزء اول بـا حـرف آغـازی جـزء دوم هماننـد يـا هممخرج باشد جداگانه نوشته میشود.
مثال: آييننامه، پاككن، كممصرف، چوببری، چوبپرده ۵- کلمه مرکبی كه دستكم يك جزء آن كاربرد مستقل نداشته باشـد باید بصورت سرهم نوشته شود. مثال: غمخوار، رنگرز، كهربا
آشنايی با قواعد سجاوندی(نقطهگذاری)
نقطهگذاری، در حقيقت بهكاربردن علائم و نـشانههـايی مـشخص است كه باعث خواهد شد تا خواننده، مطلب را خوب و صحيح بخوانـد و مفاهيم جملات را درست بفهمد. در این مطلب قصد داریم كه در كاربرد علائم ، نظر اكثريت بزرگان ادب فارسی را در نظـر بگيـريم و از نظريـههـای فـردی اجتناب كنيم.
۱- نقطه (.)
موارد استفاده و يا عدم استفاده از علامت نقطه، به شرح ذيل است:
۱-۱- پس از پايان جملههای خبری يا انشايی میآید.
مثال: حسن ديروز به مدرسه نرفت.
۱-۲- بعد از حروف اختصاری بهكار میرود.
مثال: م. ت. ج. (محمدتقی جعفری)، ۴۵۲ ق.م. (قبل از ميلاد)
۱-۳- پس از شمارههای ترتيب در سرفصلهای متن يا شمارههـای ارجاعی در پانويس
مثال: عدل الهی، ص۷۸. ۱-۴- بعد از واژهای كه بهجای جمله كامل بهكار میرود. مثال: بله. ـ نه. ـ چطور.تذكر۱: پس از عنوان كتاب يا مقاله نبايد نقطه بهكار برد. مثال: كتابی كه دنيا را عوض كرد تذكر۲: هرگاه دو جمله كامل با «واو» بـه يكـديگر عطـف شـوند، نقطه در پايان جمله دوم گذاشته میشود. مثال: دلم گرفته بود و هيچچيز مرا نمیتوانست از هجـوم خـاطرههـای آزار دهنده برهاند.
۲- درنگ نما/ ويرگول (،)
همانگونه كه از نام اين علامت پيداست، ویرگول، نشانه توقف يـا درنگ كوتاهی در خواندن جمله اسـت كـه در مـوارد زيـر بـه كـار میرود:
۲-۱- ميان عبارتهای يك جمله كه با درنـگ، زيبـاتر و بـا مفهـوم بهتر خوانده میشوند.
مثال: در سالهای اخير، زبان فارسی تغييرهای زيادی كرده است.
۲-۲- جمله اصلی را از جمله تـابعی ـ كـه معمـولاً بـا «و»، «اما» «ولی»، «زيرا» و امثال آن آغاز میشود ـ جدا میسازد.
مثال: درباره او اطلاع چندانی نداريم، ولي بايد فرد صادقی باشد.
۳-۲- پس از جمله قيدی كه بر جمله اصلی مقدم باشد.
مثال: وقتی پی برد كه دوستانش او را تنها گذاشتهاند، راه خانه را در پيش گرفت.
۴-۲- جاييكه كلمه يا عبارتی بهعنوان توضيح، عطف بيان يـا بـدل در ضمن جمله يا عبارتی ديگر آورده شود.
مثال: ديروز، روز عيد قربان، به مشهد آمدم.
۵-۲- آنجا كه در مورد چنـد كلمـه اسـناد واحـدی داده مـیشـود.
مثال: آب، غذا و مسكن از لوازم اولیه حيات آدمی محسوب میشود.
۶-۲- برای جدا كردن دو كلمه در جملهای واحد كه احتمال میرود خواننده آنها را با كسره اضافه بخواند.
مثال: برای ايرانی، مسلمان در هرجا گرامی است.
۷-۲- برای جدا كردن مشخصات كتاب.
مثال: مرتضی مطهری، عدل الهی، صدرا.
۸-۲- برای جدا كردن اجزای مختلف نشانی اشخاص.
مثال: علی صياد شيرازی، دانشگاه امام علی(ع)، سال چهارم. ۹-۲- پيش از حروف تعليل. مثال: زيرا، چون، چونكه، چراكه، چه. ۱۰-۲- برای عنوانهايی كه پس از نام میآید. مثال: امام خمينی)ره(، رهبر انقلاب اسلامی، در انديشه رهايی همه مسلمانان بود. ۱۱-۲- ميان واژههای دوتا دوتايی. مثال: سياه و سفيد، زرد و سرخ، ايرانی و لبنانی، زن و مرد، همه در انسانيت مشتركند. ۱۲-۲- وقتی احتمال غلط خواندن جمله وجود داشته باشد. مثال: پس از خوردن، شير چند خميازه كشيد و به خواب رفت.
۳- نقطه ـ ویرگول/سيميكلون (؛)
اين علامت درنگی بيشتر از نشانه ویرگول و كمتـر از نقطـه در خواندن جمله است و در موارد زير بهكار میرود:
۳-۱- هرگاه جملهای از نظری دستوری كامل باشد، اما رابطه فكری آن با جمله بعد، بيش از دو جملهای باشـد كـه ميـان آنهـا نقطـه قـرار میگيرد، در اينصـورت ميـان آن جملـه و جملـه بعـد، نـشانه نقطـه ویرگول قرار خواهد گرفت.
مثال: او كتابی نوشت؛ كتابی بسيار عميق و سودمند.
۳-۲- در جملههای توضيحی و پيش از مثلاً، يعنی، به عبارت ديگـر بهكار میرود.
۳-۳- ميان متن اصلی آيه و حديث و ترجمه آنها.
مثال: هو الفتّاح العليم؛ او گشاينده داناست.
۳-۴- هنگام برشمردن و تفكيك اجزای مختلف وابسته به يك حكم کلی.
مثال: آثار مولانا جلالالدین رومی عبارت است از: مثنوی معنوی (۶ دفتر، تصحيح نيكلسون)؛ كلیات شمس يـا ديـوان كبيـر (۱۰ جلـد، تصحيح فروزانفر)؛ و…
۳-۵- وقتی اطلاعات كتابشناختی چند منبع در پانويس بـهدنبـال هم بيايد، حد فاصل هر منبع و منبع بعدی با نـشانه نقطـه ـ ویرگول مشخص میشود.
مثال: مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص.۵۲؛ امينی، ابراهيم، همه بايد بدانند، ص.۲۵.
۴- دو نقطه (:)
در موارد زير بهكار میرود:
۴-۱- قبل از نقل قول
مثال: امام خمينی(ره) فرمود: انسان، كمكم طاغوتی میشود.
۴-۲- هنگام برشمردن اجزای يك امر كلی
مثال: علوم اسلامی عبارتند از: تفسير، كلام، حديث، رجال، و…
۳-۴- هنگام معنا كردن واژهها
مثال: خيره: بيهوده، گستاخ: بیشرم.
۴-۴- قبل از تفصيل حكمی كه به اجمال بدان اشـاره شـده اسـت.
مثال: در آن سال تحولی بزرگ در مملكت روی داد: سلطنت سقوط كرد و انقلاب پيروز شد.
۵- نشانه پرسش/ علامت سوال (؟)
در موارد زير بهكار میرود:
۱-۵- در پايان جملههای پرسشی مستقيم
مثال: كدام مدرسه را دوست داری؟تذكر ۱:در پايان جملههای پرسشی غيرمستقيم، بهجای نشانه پرسش، از نشانه نقطه استفاده میشود.
۵-۲- بعد از كلمهها و يـا واژههایی كـه بـه جـای جملـه پرسـشی میآیند: كجا؟ چطور؟
۵-۳- براي بيان مفهوم ترديد يا استهزا. در اين صورت نشانه پرسش داخل كمانك میآید.
مثال: جواد احمدی(؟)قهرمان كشور. مثال: تاريخ وفات سنائی غزنوی را ۵۲۵ نوشتهاند. تذكر۲: هرگاه جمله به صورت استفهام انكاری (پرسش تاکیدی) آمـده باشـد، نياز به نشانه پرسشی نيست. مثال: چهكسی از عاقبت امور مطّلع تواند بود.تذكر۳: هرگاه جمله سؤالی جنبه خواهش يا تقاضای مودبانه داشته باشد، نـشانه پرسش نمیآید. مثال: اجازه میفرماييد رفع زحمت كنم.
۴-۵- در پايان عنوان مقاله يا كتاب و مطلبی كه در ضمن جملهای ديگر بيايد.
مثال: چه بايد كرد؟ عنوان كتابی است از علی شريعتی.
۵-۵- بعد از هر كلمه يا عبارتی كه جای جمله استفهامی مـستقيم را بگيرد.
مثال: كدام را میپسندی؟ جنگ يا صلح؟تذكر۴: از بهكار بردن نشانه سؤال بهصورت تكی، دو يا چندتايی بهجای نشانه تعجب خودداری كنيد.
۶- نشانة تعجب (!)
در مواردي مانند: نشان دادن حالتهايی مثل تعجب، دعا، نفرين، دشنام، افسوس، خطاب، امر و مانند آن بهكار میرود: مثال: – اين باغ، چقدر زيباست! ـ اي خدا! ـ دريغ از عمر!
۷- نشانة نقل قول / گيومه (« »)
در موارد زير بهكار میرود:
۷-۱- برای نقل عین عبارت كسی يا نوشتهای در جمله (نقل قول مستقيم).
مثال: او گفت: «كتابها را بايد به مدرسه ببرم».
۷-۲- در ابتدا و پايان واژهها، اصطلاحها و كلمهها يا عبارتهای تاکیدی:
مثال: «بداء»، «پست مدرن»
۷-۳- هنگام ذكر عنوان مقالهها، اشعار، روزنامه، آثار هنری و فصل و بخشهای يك كتاب.
مثال: باب اول بوستان سعدی، «در عدل و تدبير و رای» است.
۸- نشانه تعليق (…)
در موارد زير بهكار میرود:
۸-۱- برای نشان دادن افتادگیهای عمدی و يا حادثهای متن.
مثال: عصر بيدانشی، يكسونگری، بيكارگی و… سپری شده است.
۸-۲- در تــصحيح متــون كهــن، آنجــا كــه مــصحح در مــتن افتادگیهايی میبيند كه نسخه بدلها در آنجا ساكت است.
مثال: شما را میفرماييم آن مدت كه شما را اينجا مقام باشد و آن… روز خواهد بود.
۸-۳- هنگام قطع مطلبی كه بخشی از آن نقل شده است؛ چه قطع در اول عبارت منقول باشد و چه در آخر آن.
مثال: حالا پشت دستم را داغ ميكنم كه ديگر از اين كارها نكنم، همين كه…..
۹- خط فاصله / تيره (ـ)
در موارد زير بهكار میرود:
۹-۱- برای جملههای مكالمهای:
مثال: ـ تو گفتی ـ آری.
۹-۲- برای پيوستن اجزای يك كلمه دو جزئی مركب
مثال: عقيدتی ـ سياسی، اقتصادی ـ اجتماعی، سياسی ـ فرهنگی
۱۰- كمان / هلالين / پرانتز ((())
در موارد زير بهكار میرود:
۱۰-۱- برای آوردن توضـيحاتی از قبيـل: تـاريخهـا، عبـارتهـا يـا جملههای تكميل كننده يا توضيح دهنده، ذكر مثالها، معنای واژههـا و اصطلاحات، معادل كلمهها، ارجاعها، ذكر منابع، نـشانههـای اختـصاری، تلفظ كلمهها و مانند اينها.
مثال: ابوالفتوح رازی (۶۱۰-۹۵۹هـ . ق) تفسير خود را به پارسی نگاشت.
۱۱- قلاّب / كروشه ([])
در موارد زير بهكار میرود: ۱۱-۱- در متن نمايشنامه:
مثال: احمد [در حاليكه ميخندد] بيا بنشين [با دست صندلی را نشان میدهد].
۱۱-۲- هنگام اصلاح متنهای كهن:
مثال: [پيامبر] بيرون شد با هيبتی الهی [برای] جنگ با دشمنان باری تعالی.
۱۱-۳- در ترجمهها، براي افزودههای مترجم به متن.
مثال: [علامه امينی پديدآورنده كتاب گران سنگ الغدير است].۱۲- خط ممتد (ــــــــــــ) در موارد زير بهكار میرود:
۱۲-۱- برای برجسته كردن پارهای از واژهها يا جملهها استفاده میشود.
مثال: بازگشت به فرهنگ خويش، چيزي است براساس احساس عميق ارزشهای معنـوی، انسانی و روح و استعداد خود ما.
۱۳- خط مورب / ممیز (/)
در موارد زير بهكار میرود:
۱۳-۱- برای نشان دادن كلمههای معادل
مثال: ويرايش صوری / فنّی
۱۴- نشانه تكرار (“”)
در موارد زير بهكار میرود:
۱۴-۱- اين نشانه بهجای كلمههای مشابهی كه عيناً در سطرهای متوالی تكرار میشود، بهكار میرود:
مثال: آقای محمدی دانشجوی دانشگاه امام علی(ع)، در رشتی مكانيك تحصيل میكند.” احمدي ” ” ” ، ” ” مديريت ” ” “. ” رضايي ” ” ” ، ” ” علوم پايه ” ميكرد.توجه: بهتر است از اين نشانه در نوشتههای رسمی استفاده نشود.
۱۵- ستاره (*)
در موارد زير بهكار میرود:
۱۵-۱- در بعضی موارد، برای رجوع به زيرنويس.
۱۵-۲- برای ايجاد فاصله ميان اشعار و بندها.
املای صحیح کلمات در زبان فارسی
توجه: علامت «*» نشانگر اين است كه املای هر دو كلمـه صـحيح اسـت،پيشنهاد ما انتخاب يك نوع واحد آن در تمام نگارشها است.
واژههای جايگزين مناسب برای کلمات
فهرست برخی از واژههای بيگانه به همراه معادل فارسی آن
لیست واژههای بيگانه به همراه معادل فارسی
لیست واژههای بيگانه به همراه معادل فارسی
لیست واژههای بيگانه به همراه معادل فارسی
لیست واژههای بيگانه به همراه معادل فارسی
منابع
- دستور خط فارسی/ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- غلط ننويسم؛ فرهنگ دشواری های زبان فارسی/ تهران: نجفی، ابوالحسن؛ چاپ يازدهم، مركز نشر دانشگاهی
- درست بنویسیم/ رضا بابایی
- ادب و نگارش/ احمدی گيوی، احمد/ نشر قطره
- فرهنگ واژه های مـصوب فرهنگـستان / فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- راهنمای نگارش و ويرايش/ محمدجعفر يـاحقی و محمدمهـدی ناصـحی
پرسش و پاسخ