گوته باخ
موسیقی و ادبیات کشور آلمان، در یک مسیر باهم متحد شدهاند! دنیای پر صدای یوهان سباستین باخ و جهان کلمات یوهان ولفگانگ فون گوته را در این مطلب کشف خواهیم کرد. در ادامه با گوته باخ، بزرگان آلمانی آشنا شوید!
نیمه دوم قرن ۱۸ تا نیمه اول قرن ۱۹ یک دوره مهم در تاریخ اروپا به شمار میآید. این دوره با لشکرکشیهای بزرگ، جنبشهای مهم ادبی و زیباییشناسی همراه است (دوره انتهای باروک، دوره روکوکو، دوره شکلگیری رومانتیسیسم در اروپا). از درخشش هنرمندانی مثل باخ و گوته، شاعر و نویسنده آلمانی تا امپراتوری ناپلئون در کشور فرانسه، مربوط به این دوران است. در دنیای پرتلاطم این دوران افراد مهمی زندگی میکردند که آثار آنها شاهکارهایی بود که عصر روشنگری را بنیاد نهاد.
اگر قصد مهاجرت به آلمان و یا هر کشور دیگری را دارید، ابتدا بزرگان و ادیبان آن کشور را بشناسید! شناخت فرهنگ و هنر کشور آلمان میتواند زندگی در آلمان و ادغام با فرهنگ آلمانی را برای شما لذتبخشتر کند. برای معرفی دو شخصیت نامدار آلمانی، گوته و باخ با موسسه مهاجرتی GO2TR همراه باشید.
آنچه در این مقاله خواهید خواند:
گوته باخ ، مشاهیر آلمانی را بشناسید
گوته، فیلسوف آلمانی
یوهان ولفگانگ فون گوته، مردی با عناوین متعدد (زاده ۲۸ اوت ۱۷۴۹ – درگذشته ۲۲ مارس ۱۸۳۲) شاعر، نمایشنامهنویس، رماننویس، دانشمند، دولتمرد، کارگردان تئاتر و منتقد آلمانی بود. آثار او شامل نمایشنامه، شعر، ادبیات و نقد زیباییشناسی و همچنین رسالههایی در مورد گیاهشناسی، آناتومی و رنگ است. او را بزرگترین شخصیت ادبی آلمان در عصر مدرن میدانند. گوته علاقه زیادی به نوشتهها و آثار شاعران ایرانی و فارسی داشت و شدیداً تحت تأثیر حافظ بود.
برای درک چگونگی تسلط یوهان ولفگانگ فون گوته بر ادبیات آلمان، قطعاً باید شکسپیر را بشناسیم.
آثار گوته دامنه وسیع هدف او را آشکار میکند. اهمیت گوته را گستره وسیع آثار گردآوریشده او که به صد و چهلوسه جلد میرسد، نشان میدهد. گوته نویسندهای است که نهتنها برخی از بهترین نمایشنامههای آلمانی را نوشته است، بلکه صدها شعر سروده و اشعار او توسط بسیاری از آهنگسازان ازجمله موتزارت، بتهوون، شوبرت، برلیوز، لیست، واگنر و مالر تنظیم شده است.
حال در نظر بگیرید که او علاوه بر این آثار، سه مورد از تأثیرگذارترین رمانهای ادبیات اروپا را نوشته است! مجموعهای از خاطراتی که دوران کودکی و سفرهایش را مستند میکند و مقالاتی درباره موضوعات علمی از نظریه رنگها گرفته تا مورفولوژی گیاهان نیز ازجمله سایر آثار مهم اوست.
همچنین از او بیش از بیست هزار نامه در طول شصت سال زندگی حرفهایاش بهعنوان یکی از مشهورترین مردان اروپا، به جای مانده. گوته همه این کارها را در حالی انجام داد که همزمان بهعنوان یک کارمند ارشد دولتی در بخش دوکنشین وایمار کار میکرد، جایی که او مسئول همه امور از عملیات معدن تا انتخاب بازیگران در تئاتر دربار بود. به قول نیکلاس بویل، زندگینامه نویس برجسته انگلیسیزبان، «درباره گوته باید بیشتر دانست، تقریباً بیش از هر انسان دیگری باید از او دانست».
گوته در آلمان همان شکسپیر در انگلیس
آلمانیها بحث درباره اهمیت گوته را زمانی که او هنوز در بیستسالگی خود بود، آغاز کردند و هنوز که هنوز است بحث بر سر او متوقف نشده است. دوران زندگی او که برخی از مهمترین اتفاقات تاریخ مدرن را در برمیگیرد، بهعنوان یک کل واحد، گوتهزیت یا عصر گوته نامیده میشود.
او که بهعنوان بزرگترین نابغه تاریخ آلمان و بهعنوان یک شاعر و انسان نمونه پرستش میشود، به خاطر محافظهکاری سیاسی و کمحرفیاش که در قرن بیستم میراثی شوم به نظر میرسد موردانتقاد قرارگرفته است. درواقع، گوته هم با انقلاب فرانسه و هم با جنبش ملیگرای آلمانکه در واکنش به آن ظهور کرد، دشمنی داشت. روحهای رادیکالتر و رمانتیکتر، گوته را به دلیل شیوهای که به نظر میرسید وی را راضی به خدمتگزاری شاهزادهها کردهاست، در عصر انقلاب تحقیر میکردند.
گوته اغلب پیچیدگیها را به زبان ساده و فریبندهای بیان میکرد. «Heidenröslein»، یکی از اولین اشعار بزرگ او، به سبک یک ترانه عامیانه و تقریباً بهطور کامل با کلمات یک یا دو هجا سروده شده است: «Sah ein Knab’ ein Röslein stehn» به معنی «پسری گل رز کوچکی را دید»
اولین رمان گوته، “رنج های ورتر جوان” از میان آثار او شناختهتراست، بیشتر به این دلیل که نشاندهنده نقطه عطف عظیمی در تاریخ ادبی است. این اثر اولین کتاب پرفروش بینالمللی آلمانی است که گفته میشود شور و شوق خودکشی را در بین جوانان به راه انداخته است.
گوته گفته است :« ای حافظ ، آرزوی من آن است که فقط مریدی از مریدان تو باشم».
گوته حکیم وایمار
روشنفکران ویکتوریا، گوته را بهعنوان حکیم ارجمند وایمار مورداحترام قرار میدادند. بیشتر افراد، گوته را نوعی شفادهنده و رهاییبخش میدیدند و او را «پزشک عصر آهن» مینامیدند. برای نویسندگان عصر خود، گوته به نظر از چیزی برخوردار بود که دنیای مدرن فاقد آن بود: خرد، توانایی درک زندگی و چگونگی زندگی در آن. همین ویژگی بود که منجر به سقوط او در عصر پس از ویکتوریا شد. برای مدرنیستها، بیماری روحی شرط احترام فکری بود و تی. اس. الیوت می نویسد که «چیزی مصنوعی و حتی غمانگیز در مورد سلامت گوته وجود دارد».
زندگی اولیه گوته زندگی ممتازی بود – او تنها پسر بازمانده یک خانواده مرفه بورژوا در فرانکفورت بود – و در جوانی در آستانه سرگردانی قرار گرفت. اگرچه به اصرار پدرش در رشته حقوق تحصیل کرد و حتی برای مدت کوتاهی در این زمینه کار کرد، اما این شغل هرگز چیزی نبود که واقعاً به آن علاقه داشت. درواقع نوشتن شعر و عاشق شدن چیزهای موردعلاقه او بود. یکی از همین شیفتگیهای اولیه بود که گوته را در یأس فروبرد و موضوع اولین موفقیت او، «رنج های ورتر جوان» شد.
فیلسوف آلمانی، «آرتور شوپنهاور»، رمان کارآموزی ویلهلم مایستر را یکی از چهار رمان برتر آن زمان نامید.
ورتر جوانی خود گوته است!
این رمان کوتاه داستان یک رابطه عاشقانه ناخوشایند را روایت میکند. از طریق نامههایی که ورتر به یکی از دوستانش نوشته بود، از عشق ناامیدکننده او به شارلوت، زن جوان مهربان و با فضیلتی که قبلاً با مردی شایسته به نام آلبرت نامزد کرده بود، مطلع میشویم. پس از ازدواج شارلوت و آلبرت، ورتر احساس میکند که چیزی برای زندگی کردن ندارد.
ورتر تصمیم به خودکشی میگیرد، تصمیمی که او در راپسودی گوتیکی از احساسات بیان میکند: «آخ، من صدبار دست به خنجر بردهام و خواستهام قلبم را از فشار این رنج خلاص کنم. میگویند نژادی از اسب نجیب هست که اگر وحشتناک تازاندی و به ستوهاش آوردی، از سر غریزه یک رگ خود را به دندان پاره میکند که تنفس را بر خود آسانتر کرده باشد. من هم اغلب چنین حالی دارم. دلم میخواهد یک رگ خودم را بازکنم و بهاینترتیب به آزادی جاویدان برسم.»
آثار گوته احساسات نسلی را به تصویر میکشد که همانطور که توماس مان مینویسد، «مثل تب و جنون بر روی زمین مسکونی میدویدند، مانند جرقهای پودرکننده، عمل میکردند و مقدار خطرناکی از نیروی سرکوبشده را آزاد میکردند». دستکم برخی از خوانندگان گوته، او را به خاطر تائید و جذابیت خودکشی ورتر تحسین میکردند.
یک زن جوان به نام کریستل فون لاسبرگ از درباریان وایمار، درحالیکه نسخهای از رمان در جیبش بود، خود را در رودخانه ایلم غرق کرد. گوته لابد احساسی داشته شبیه جی دی سلینجر -وقتیکه مارک دیوید چپمن به خاطر تأثیری که از «ناطور دشت» گرفته بود، جان لنون را کشت – گناهکار، اما همچنین از اینکه رمانش آنقدر نادرست خوانده شد، وحشت داشت.
بااینحال، گوته بهدوراز شرافت دادن به قهرمان خود، درواقع هشداری است در برابر آنچه گوته آن را یک بیماری روحی میداند. چیزی که ورتر را میکشد ناامیدی از عشق نیست، بلکه ذهنیت وحشیانه و خودمحوری سمی است. ورتر چه از شکوه یک منظره لذت ببرد و چه از همراهی شارلوت، ورتر همیشه واقعاً فقط با خودش، ایدهها و احساسات خودش درگیر است.
ورتر بهشدت شبیه هملت است که دانمارک و کل جهان را زندان مینامد، «زیرا هیچچیز خوب یا بد وجود ندارد، اما تفکر باعث میشود که چنین شود».
گوته ناامیدی قهرمان خود را بهخوبی هر خوانندهای میدانست. درواقع، این کتاب به دلیل شباهت آن به خود گوته و رویدادهای واقعی رسوا شد. رابطه مثلثی تیره ورتر با شارلوت که او را دوست دارد و آلبرت که بهعنوان یک دوست به او احترام میگذارد، مستقیماً از درگیری خود گوته با زنی به نام شارلوت باف و نامزدش یوهان کستنر گرفتهشده است. وقایع رمان بهقدری منعکسکننده رویدادهای زندگی واقعی بود که انتشار آن و سپس موفقیت عظیم آن، رابطه گوته با دوستش را خراب کرد.
آثار گوته
مهمترین آثار گوته عبارت هستند از:
- اگمونت – (۱۷۸۸)، ترجمه محمدباقر هوشیار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ اول ۱۳۳۵، چاپ چهارم ۱۳۵۷.
- نغمههای رومی – (۱۷۹۰)
- فاوست – (۱۸۳۲ / ۱۸۰۸)، مترجمان حسین کسمایی (بی تا)، اسدالله مبشری (۱۳۴۲)، حسن شهباز (۱۳۶۳)، م.ا. به آذین (۱۳۷۶) سعید جوزی (۱۳۹۶)
- خویشاوندیهای اختیاری – (۱۸۰۹)، ترجمه سعید پیرمرادی، نشر چشمه ۱۳۹۶.
- سفرنامه ایتالیا – (۱۸۱۷)
- دیوان غربی-شرقی – (۱۸۱۹) (تقدیم به حافظ شیرازی)، شجاعالدین شفا (۱۳۲۸)
- ورتر یا رنجهای ورتر جوان – مترجمان محمد صفارزاده (۱۳۰۳)، نصرالله فلسفی (۱۳۰۶)، عنایت الله شکیباپور (۱۳۳۳)، فریده مهدوی دامغانی (۱۳۸۱).
- ایفی ژنی، ترجمه محمد سعیدی، تهران، صفی علیشاه، ۱۳۰۶.
- از آثار او در زمینه علوم طبیعی: تئوری رنگها – (۱۸۱۰)و تغییر حال گیاهان
باخ آهنگساز آلمانی
یوهان سباستین باخ (زادهٔ ۲۱ مارس ۱۶۸۵ – درگذشتهٔ ۲۸ ژوئیهٔ ۱۷۵۰) آهنگساز و موسیقیدان آلمانی اواخر دوره باروک بود. او برای موسیقی ارکسترال مانند سوئیتهای ویولنسل و کنسرتوهای براندربورگ شناختهشده است. از قرن ۱۹، باخ بهعنوان یکی از بزرگترین آهنگسازان در تاریخ موسیقی غربی در نظر گرفتهشده است.
یوهان سباستین بهعنوان آخرین فرزند یک نوازنده شهری در آیزناخ به دنیا آمد. بااینکه او شکل تازهای از موسیقی ارائه نداد، اما توانست سبکِ شایع در موسیقی آلمان را با فنون کنترپوان غنی سازد. این فنون، مبنی بر تنظیم چیدمان هارمونیک و موتیف در مقیاس کوچک و بزرگ بود و همچنین سازواری ریتمها و بافتهای برگرفته از موسیقی کشورهای دیگر چون ایتالیا و فرانسه را شامل میشد. ساختههای باخ شامل صدها کانتات، اعم از مقدس و غیرمذهبی است.
او موسیقی کلیسای لاتین، Passions، oratorios و motets را ساخت. او اغلب سرودهای لوتری را نهتنها در آثار آوازی بزرگتر خود، بلکه بهعنوانمثال در گروههای همخوانی چهارقسمتی و ترانههای مقدس خود نیز پذیرفت. باخ بهطور گسترده برای ارگ و دیگر سازهای کیبورد نوشته است. بسیاری از آثار او از ژانرهای کانن و فوگ استفاده میکنند.
باخ؛ اوج موسیقی باروک
در طول قرن هجدهم، آثار باخ در درجه اول بهعنوان یک ارگ نواز ارزش داشت، درحالیکه موسیقی کیبورد او، مانند The Well-Tempered Clavier، به دلیل ویژگیهای آموزشی آن مورد قدردانی قرار گرفت. قرن ۱۹ شاهد انتشار برخی از آثار مهم باخ بود و در پایان آن قرن، تمام موسیقی شناختهشده او چاپ شد.
آثار و تأثیر یوهان سباستین باخ آهنگساز و نوازنده باروک تا به امروز در موسیقی کلاسیک، فیلم، تئاتر و حتی فرهنگ پاپ باقیمانده است. «توکاتا و فوگ در مینور» باخ در «فانتازیا» دیزنی، اقتباسی از «شبح اپرا» در سال ۱۹۶۲ شده است. شما میتوانید بهطور مجازی در زمان به اوایل قرن ۱۸ سفر کنید، زمانی که همهچیز با بازدید از کلیسای جدید (“کلیسای باخ”)، در شهر بیش از ۱۳۰۰ ساله آرنشتات – قدیمیترین شهر در مرکز آلمان آغاز شد.
زمانی که او فقط ۱۸ سال داشت، استعداد موسیقی باخ شروع به شکوفایی کرد. نوازنده جوان درباری که نواختن هارپسیکورد، ارگ و ویولن را در سنین پایین آموخته بود، در سال ۱۷۰۳ پس از اجرای تأثیرگذار بر روی یک ارگ جدید وندر، اولین مقام خود را بهعنوان نوازنده ارگ در کلیسای باخ دریافت کرد.
شهرت و نفوذ یوهان سباستین باخ
حدود ۵۰ سال پس از مرگ باخ، موسیقی او نادیده گرفته شد. این کاملاً طبیعی بود. در روزگار هایدن و موتزارت، از هیچکس نمیتوان انتظار داشت که علاقه زیادی به آهنگسازی داشته باشد که حتی در زمان زندگیاش قدیمی بهحساب میآمد – بهخصوص که موسیقی او بهآسانی در دسترس نبود و نیمی از آن (کانتاتاهای کلیسا) درنتیجه تغییرات در اندیشه دینی بهسرعت بیفایده شد.
درعینحال، موسیقیدانان اواخر قرن هجدهم نه آنقدر نسبت به موسیقی باخ ناآگاه بودند و نه آنقدر نسبت به تأثیر آنکه برخی از نویسندگان مدرن پیشنهاد کردهاند بیاحساس بودند. بدیهی است که باخ مستقیماً بر هایدن، موتزارت و بتهوون تأثیر عمیق و آشکاری داشت. پس از سال ۱۸۰۰، احیای موسیقی باخ شتاب بیشتری گرفت.
آثار باخ
آثار باخ در فهرست یادشده، بهجای تقسیمبندی برحسبِ زمان تصنیف اثر، برحسبِ نوعِ اثر تقسیمبندی شدهاند:
- ۱ تا ۲۲۴ برای کانتاتها،
- ۲۲۵ تا ۲۴۹ برای آثار آوازیِ بزرگ،
- ۲۵۰ تا ۵۲۴ برای کورالهها و آوازهای مقدس،
- ۵۲۵ تا ۷۷۱ برای آثار ارگ،
- ۷۷۲ تا ۹۹۴ برای آثار سازهای کلاویهای دیگر،
- ۹۹۵ تا ۱۰۰۰ برای تصنیفات ساز لوت،
- ۱۰۰۱ تا ۱۰۴۰ برای آثار موسیقی مجلسی،
- ۱۰۴۱ تا ۱۰۷۱ برای موسیقی ارکستری،
- ۱۰۷۲ تا ۱۰۸۰ برای کاننها و فوگها.
منبع:
پرسش و پاسخ